زهرا رئیسی و عشرت فاطمـه
چکیده:
طرح مسئله
تاکید قرآن بر استفاده از عقل
تقلید کورکورانـه؛ مانع تفکر عقلانی
قرآن و دعوت بـه تعقل
1. تحقیق در مورد یکی از افرینش های خداوند تفکر درون نشانـههای خداوند درون عالم هستی
تعقل درون زنده شدن زمـین بعد از مردن آن
تعقل درون تنوع مـیوهها
تفکر درون اختلاف شب و روز
2. تحقیق در مورد یکی از افرینش های خداوند تفکر درون آفرینش انسان
اثبات شایستگی خداوند به منظور عبادت
اثبات قدرت خداوند درون امکان مسخ کفار
3. تعقل درون آثار گذشتگان
4. تعقل درون محال بودن شریک به منظور خداوند
5. تعقل در نزول قرآن کریم
5. تعقل درون برتری آخرت بر دنیـا
تلازم عدم استفاده از عقل با ارتکاب گناهان
چکیده:
قرآن کریم، تحقیق در مورد یکی از افرینش های خداوند بـه دفعات انسان را بـه استفاده از عقل فراخوانده و انسانهایی کـه از عقل خود استفاده نمـی کنند، را بدترین جنبندگان روی زمـین دانسته است. قرآن کریم با ایجاد ارتباط بین دیـانت و عقلانیّت، کافران را انسانهایی نادان معرفی کرده هست و ارتکاب برخی از گناهان را نیز بـه عدم استفاده از عقل نسبت مـی دهد از نظر قرآن کریم، یکی از عوامل استفاده ن از عقل، تقلید کورکورانـه از گذشتگان است؛ قرآن کریم انسان ها را بـه خصوص بـه اندیشـه و تعقل درون برخی امور فراخوانده هست که برخی از آنـها عبارتند از: تحقیق در مورد یکی از افرینش های خداوند الف. تعقل درون نشانـههای خداوند درون عالم هستی، از قبیل تعقل درون زنده شدن زمـین بعد از مردن آن، اختلاف شب و روز، تنوع مـیوه ها و ... ب. تعقل درون آفرینش انسان؛ ج. تعقل درون آثار گذشتگان؛ د. تعقل درون محال بودن شریک به منظور خدا؛ ه. تعقل درون نزول قرآن کریم و تعقل درون برتری آخرت بر دنیـا. قرآن کریم،.
طرح مسئله
عقل درون مبانی اندیشـه اسلامـی جایگاهی بس رفیع دارد، بـه گونـهای کـه از آن بـه عنوان حجت باطنی درون مقابل حجت ظاهری و انبیـاء یـاد شده است.
در اصول اعتقادات، عقل تنـها منبع به منظور اثبات آموزههای کلی و زیربنایی اعتقادی و کلامـی هست و استفاده از غیر آن، کارگشا نبوده، بلکه درون مواردی دور و باطل است. درون فروع احکام نیز، عقل بـه عنوان یکی از ادله چهارگانـه استنباط درون مذهب شیعه شناخته مـیشود.
قرآن کریم بـه عنوان منشور اساسی مسلمانان درون بسیـاری از موارد انسان ها را بـه اندیشـه و تعقل فراخوانده هست و از عدم استفاده از آن مذمت کرده است.
آنچه درون این نوشتار مورد تأکید قرار گرفته است، جایگاه عقل از منظر قرآن کریم با تأکید بر نظریـات مفسر بزرگ شیعه مرحوم علامـه طباطبایی درون تفسیر المـیزان است.
مباحث راجع بـه عقل، بسیـار گستردهتر از یک نوشتار چند صفحهای است، از این رو درون این تحقیق، از مباحث فراوانی چشمپوشی کرده و تنـها بـه برخی از مباحث بـه طور گذرا اشاره شده است.
تاکید قرآن بر استفاده از عقل
قرآن کریم بـه دفعات انسانها را بـه استفاده از عقل دعوت کرده هست و درون این راستا از اقوامـی یـاد مـیکند کـه به دلیل عدم استفاده از عقل مورد توبیخ پیـامبران قرار گرفتهاند. انبیـاء بزرگ الاهی درون مواجهه با بتپرستان، همواره آنـها را دعوت بـه مراجعه بـه عقل کردهاند. از باب نمونـه مـیتوان بـه داستان حضرت ابراهیم علیـه السلام اشاره کرد کـه وقتی بتپرستان گفتند کـه ابراهیم بتها را شکسته است؟ درون جواب فرمود:
«بل فعلهم کبیرهم هذا فاسالوهم ان کانوا ینطقون فرجعوا الی انفسهم فقالوا انکم انتم الظالمون»[1] یعنی بلکه بزرگ بتها آنـها را شکسته است. اگر سخن مـی گویند، از آنـها سوال کنید. بتپرستان بـه نفس خود مراجعه کرده بعد گفتند کـه حقیقتا شما از ظالمان هستید.
ابراهیم علیـه السلام با توبیخ آنـها فرمود:
«أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ ... أَفَلَا تَعْقِلُونَ»[2] «آیـا غیر از خدا چیزی را کـه به شما نفع و ضرر نمـی رساند، عبادت مـی کنید.... آیـا نمـی اندیشید؟»
قرآن کریم درون آیـات نورانی خود،انی کـه از عقل استفاده نکرده و در نتیجه کافر شدند را بـه ان تشبیـه کرده و مـیفرماید:
«مثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لا يسمع الا دعاء و نداء صم بكم عمى فهم لا يعقلون»[3]«مثل كسانى كه كافر شدند مثل آن چوپانى هست كه بر ان خود نـهيب مىزند و چيزهائى مىگويد كه ان نمىفهمند ندائى از او مىشنوند، كر و گنگ و كورند و در نتيجه راهى براى تعقل ندارند»
مرحوم علامـه شباهت مـیان کافر و را چنین تبیین مـیکند کـه آنـها از فهم سخنان پیـامبر(ص) کـه همگی بـه سود ايشان است، كر مـیباشند و چون حرف صحيحى كه معناى درستى را برساند، ندارند، بعد لال هم هستند، و چون پيش پاى خود را نمىبينند، گوئى كور هم هستند، بعد كفار هيچ چيزى را نميفهمند، چون همـه راههاى فهم از طریق چشم، گوش و زبان، بـه روي آنـها بسته شده است.
مرحوم علامـه بر این باور هست كه درون كلام صنعت قلب بكار رفته يا نکته دقیقی كه باز برگشت آن بـه قلب است، چون مثل آن چوپانى كه نـهيب مىزند بـه انى كه بـه جز دعا و نداء نمى شنوند، مثل آن پيامبر هست كه كفار را بسوى هدايت دعوت ميكند، نـه مثل كفارى كه بسوى هدايت دعوت ميشوند، ولكن اوصاف سه گانـهاى كه از مثل استخراج كرد و بعد از تمام شدن مثل ، نام آنـها را برد، يعنى صم ، بكم، عمى، اوصاف كفار بود نـه اوصاف كسي كه كفار را بـه حق دعوت مى كرد، و به همين جهت لازم بود مثال را براى كفار بزند و بفرمايد (مثل كفارى كه پيامبر، ايشان را بسوى هدايت ميخواند، مثل انى هست كه چوپان آنـها را صدا ميزند و آنـها كر و لال و كور بى عقلند) بعد با اين بيان روشن شد كه درون آيه شريفه چيزى نظير قلب (وارونـه سخن گفتن ) بكار رفته است.[4]
عدم استفاده از عقل، چنان امری ناپسند هست که از نظر قرآن کریم، بدترین جنبندگان روز زمـین افرادی هستند کـه از عقل خود استفاده نکرده، کر و لال شده و به گمراهی رفتهاند: «ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون»[5]
مرحوم علامـه طباطبایی درون مواجهه با این آیـه یـادآور مـیشود کـه تعقل نكردن این افراد براى اين هست كه راهى بـه سوى تلقى حق و قبول آن ندارند، چون زبان و گوش ندارند، بعد در حقيقت كر و لال هستند.
ضمن اینکه اگر خداوند نعمت شنوائى و قبول را بـه كلى از ايشان گرفت، براى اين بود كه درون ايشان خيرى سراغ نداشته، و قطعا اگر خيرى مىداشتند خداوند از آن خبر مىداشت، و چون چنين خيرى را درون ايشان نديد، آنـها را از شنيدن و پذيرفتن محروم ساخت، و اگر با علم بـه عدم وجود خیر درون آنـها، نعمت شنوایی را بـه آنـها مـیداد، از آن استفاده نمـیشد و در این صورت خداوند کاری عبث را انجام داده بود.[6]
تقلید کورکورانـه؛ مانع تفکر عقلانی
تقلید درون مقابل تحقیق قرار دارد و مقلد زحمت اندیشـه و تعقل را بـه خود نمـیدهد.[7] قرآن کریم یکی از عواملی را کـه مانع از تحقیق کفار و در نتیجه اعراض آنـها از ایمان بـه خدا مـیشود، را تقلید کورکورانـه آنـها از پیشنیـان خود معرفی مـیکند:
«و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل اللّه قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آبائنا او لو كان آباؤ هم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون»[8] یعنی و چون بـه ايشان گفته شود آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد مىـگويند: نـه ، ما تنـها آن را پيروى مى كنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم آيا اگر پدران ايشان عقل نمى داشتند و هيچ چيز نمى فهميدند و راه بـه جائى نمى بردند باز هم پيروي شان مى كردند؟
از نظر مرحوم علامـه، پاسخ کفار کـه گفتاری بدون علم و تحقیق است، مخالفت روشن و صريح با عقل دارد، چرا کـه گفتار آنـها مطلق بوده و معنايش اين هست كه ما از پدران خود بـه طور مطلق، چه صحيح و چه غلط، پيروى مى كنيم ، حتى اگر هيچ علمى هم نداشته اند و در گمراهی بـه سر مـیبردند، باز پيروي شان مى كنيم و سیره و روش آنـها را حق مـیدانیم.
و اين حرف همان سخن بدون علم هست و سر از مطلبى درون مى آورد كه هيچ عاقلى پایبند بـه آنـه نیست، بله اگر از پدران خود تنـها درون مسائلى پيروى مىكردند كه پدران درون آن مسائل داراى علمى بودند، و اينـها هم از علم و پدران اطلاع ميـداشتند، چنين پیرویای، پیروی بدون علم نميشد.
وی بر این اساس بر این باور مـیشود کـه جمله : (لا يعقلون شيئا و لا يهتدون ) تنـها بـه منظور مبالغه نيامده هست بلکه حقیقتا پدران ایشان چیزی نمـیدانستند، از این رو تقلید فرزندان آنـها از آنـها مخالفت صریح با عقل دارد.[9]
قرآن کریم درون آیـات دیگری نیز تقلید کورکورانـه را تقبیح کرده و مـیفرماید:
«و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آباءنا اولو كان آباوهم لا يعلمون شيا و لا يهتدون»[10] «و زمانى كه بـه آنـها گفته شد كه روى آوريد بـه آنچه خدا نازل كرده و به رسول ، گويند كافى هست ما را روشى كه پدرانمان را بر آن يافتيم اگر چه پدرانشان چيزى نمى دانستند و هدايت نمى پذيرفتند.»
مرحوم علامـه بر این عقیده هست که اگر چه تقلید بـه معنای رجوع جاهل بـه عالم، امری عقلایی هست که درون تمام جوامع انسانی پذیرفته شده است، اما همانگونـه کـه از این آیـه استفاده مـیشود، عقل تجويز نمى كند كه انسان بـه كسى كه از علم بهرهاى ندارد مراجعه کرده و هدايت و راهنمائى او را كه همچون خودش، گمراه است، بپذيرد.[11]
قرآن و دعوت بـه تعقل
قرآن کریم درون موارد متعددی انسان را بـه تعقل درون برخی امور دعوت مـیکند. برخی از آن امور عبارتند از:
1. تفکر درون نشانـههای خداوند درون عالم هستی
خداوند حکیم و متعال درون آیـات فراوانی مردم را بـه تعقل و اندیشیدن درون چگونگی آفرینش آسمانها و زمـین، اختلاف شب و روز فروفرستان باران از آسمان و ... دعوت مـیکند و در اغلب موارد درون پی اثبات مسئله توحید است.
«ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف اليل و النـهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل اللّه من السماء من ماء فاءحيا بـه الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون»[12]
«به درستى كه درون خلقت آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و كشتىها كه درون دريا بـه سود مردم درون جريان هستند و در آنچه كه خدا از آسمان نازل ميكند يعنى آن آبى كه با آن زمين را بعد از مردنش، زنده ميسازد و از هر نوع جنبنده درون آن منتشر ميكند و گرداندن بادها و ابرهائي كه ميان آسمان و زمين مسخرند، نشانـههایی هست براى مردمى كه تعقل كنند»
به حسب ظاهر خداوند متعال درون این آیـه انسان را بـه تعقل و اندیشـه درون هفت مورد از نشانـههای موجود درون عالم هستی فراخوانده هست که عبارتند از:
1. آسمانها؛
2. زمـین؛
3. اختلاف شب و روز؛
4. حرکت کشتی درون دریـا؛
5. زندگی دوباره زمـین بعد از مرگ آن بـه وسیله باران؛
6. وجود انواع جنبندگان؛
7. گرداندن بادها و ابرهای مـیان آسمان و زمـین.
خداوند متعال پیش از این آیـه مسئله توحید را بیـان کرده و فرموده است:
«الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم»[13]
خداوند متعال بعد از مطرح این ادعا، با نزول آیـه 164 سوره بقرة بـه اثبات این ادعا مـیپردازد.
مرحوم علامـه طباطبایی بر این باور هست که آیـه مذکور دربردارنده سه دلیل بر اثبات توحید است:
1. وجود آسمانها بر بالاى ما همراه با شگفتیهای فراوان آن، وجود زمين كه ما را درون آغوش گرفته و بر پشت خود سوار كرده، همراه با نشانـههای زیبا درون تحولات آن از قبيل اختلاف شب و روز و جريان كشتیها درون دريا و نازل شدن بارانها و وزيدن بادهاى گردنده و گردش ابرهاى تسخير شده، نمـیتواند بدون آفرینندهای وجود داشته باشند؛
2. نظام شگفتانگیز این عالم دلیل دیگری بر مسئله توحید است، چرا کـه اين اجرام زمينى و آسمانى كه از نظر حجم و كوچك و بزرگى و هم دورى و نزديكى مختلفند، بـه طورى كه بر اساس تحقیقات علمى بدست آورده كوچكترين حجم يكى از آنـها 00033، 000، 000، 000، 000، 000، 000، 000 / 0 سانتى متر مكعب هست و بزرگترين آنـها كه حجمش ميليونها برابر حجم زمين هست ، كره اى هست كه قطرش تقريبا معادل 9000 مايل هست و فاصله ميان دو ستاره و دو جرم آسمانى، نزدیک بـه سه مـیليون سال نورى هست و سال نورى تقريبا برابر هست با رقم زير (365 + 24 + 60 + 60 + 300000 كيلومتر)
این نظام متاثر از قانونى ثابت هست و حتى قانون نسبيت عمومى هم كه قوانين حركت عمومى درون عالم جسمانى را محكوم بـه دگرگونى ميداند، نميتواند از اعتراف بـه اينكه خودش هم محكوم قانون ديگرى است، خوددارى كند.
از سوى ديگر اين حركت و تحول عمومى، درون هر جزء از اجزاء عالم بـه صورتى خاص بـه خود ديده ميشود، درون بين آفتاب و ساير كراتى كه جزء خانواده اين منظومـهاند، بـه يك صورت هست ، درون کره زمـین بـه صورتی دیگر هست که بر اساس آن، شب و روز و وزش بادها و حركت ابرها، و ريزش بارانـها، درون تحت آن نظام اداره ميشود.
دایره منظومـی شمسی درون مراتب پائین تر معادن، و نباتات و حیوانات را دارد، عناصر غیر مرکب و پس از آن ذرات و اجزاء ذرات از قبیل الکترون و پروتون وجود دارند کـه هر یک نظامـی مخصوص بـه خود دارند.
انسان درون هر نقطه از نقاط اين عالم بايستد و نظام هر يك از اين عوالم را زير نظر بگيرد، نظامـی دقیق و عجیب و دارای دگرگونیهای مخصوص بـه خود را مـییـابد کـه اگر آن دگرگونیها نبود، اصل آن عالم پاى بر جا نمىماند.
نظامى كه درون جريانش حتى بـه يك نقطه استثناء برنميخوريم، و هيچ تصادفى هر چند بـه ندرت، درون آن رخ نميدهد، نظامى كه نـه تاكنون و نـه هيچوقت ، عقل بشر بـه كرانـه اش نمى رسد و مراحلش را طى نمىكند.
اگر از خردترين موجودش چون مولكول شروع كنى و بطرف اجزائى كه از آن تركيب يافته ، بالا بيائى، که تا برسى بـه منظومـه شمسى و كهكشانهايى كه تاكنون بـه چشم مسلح ديده شده، بيش از عالم و يك نظام نمى بينى، و اگر از بالا شروع كنى و كهكشانها را يكى بعد از ديگرى از هم جدا نموده ، منظومـهها را از ببینی و تك تك كرات را و سپس كره زمين و در آخر ذره اى از آنرا تجزيه كنى که تا به مولكول برسى، باز مى بينى از آن عالم واحد و آن نظام واحد و آن تدبير متصل چيزى كم نشده ، با اينكه هيچيك از اين موجودات را مثل هم نمى بينى؛ دو نفر انسان، دو راس ، دو شاخه توت ، دو برگ گردو، دو که تا مگس، و بالاخره هر جفت جفت موجودات را درون نظر بگيرى، خواهى ديد كه با یکدیگر اختلاف دارند.
پس مجموع عالم يك چيز است، و تدبير حاكم بر سراپاى آن متصل هست و تمامى اجزائش مسخر براى يك نظام هست ، هر چند كه اجزائش بسيار و احكامش مختلف است.
حال کـه نظام عالم واحد هست پس خدای آن عالم كه پديد آورنده آن و مدبر امر آن است، نيز يكى است.
3. برهان سومى كه درون آيه اقامـه شده از راه احتياج انسان هست ، بدین بیـان کـه اين انسان كه يكى از پديدههاى زمينى است، درون زمين زنده ميشود، و زندگى مىكند و سپس مىميرد و دوباره جزء زمين ميشود، درون پديد آمدنش، و بقائش، بـه غير اين نظام كلى كه درون سراسر عالم حكمفرما است، و با تدبيرى متصل سراپاى عالم را اداره مى كند، بـه نظام ديگرى احتياج ندارد.
اين اجرام آسمانى درون درخشندگىاش و حرارت دادنش ، اين زمين درون شب و روزش و بادها و ابرها و بارانهايش و منافع و كالاهائى كه از هر قاره بـه قاره ديگرش منتقل ميشود، همـه اينـها مورد احتياج آدمى هست ، و زندگى انسان و پيدايش و بقائش بدون آن تدبير نميشود، خدا از ماوراى همـه اينـها بر انسان احاطه دارد - بعد وقتى نظام هستى انسان و همـه عالم يكى هست ، نتيجه مى گيريم كه اله و پديد آورنده و مدبر آن ، همان اله و پديد آرنده و مدبر امر انسان است.[14]
شاید بتوان آیـه مذکور را یکی از آیـاتی دانست کـه اغلب نشانـههای موجود درون نظام هستی را معرفی کرده و انسان را بـه اندیشـه و تعقل درون آن، فراخوانده است. با وجود این خداوند متعال درون دیگر آیـات بـه طور جزئی نیز بـه برخی آیـات و نشانـههای خود درون عالم هستی اشاره کرده و انسانها را بـه تعقل درون آنـها دعوت کرده است:
تعقل درون زنده شدن زمـین بعد از مردن آن
مدبر حکیم درون قرآن کریم مسئله حیـات زمـین بعد از مردن آن را با قاطعیت بـه خود نسبت مـیدهد و آن را نشانـهای به منظور اندیشـه و تعقل عاقلان دانسته است:
«اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها قد بین لکم الایـات لعلکم تعقلون»[15]
«بدانید کـه همانا خداوند هست که زمـین را بعد از مردنش، زنده مـیکند، خداوند نشانـهها را به منظور شما روشن ساخت شاید شما اندیشـه کنید»
همچنین خداوند متعال بـه دفعات مسئله زنده شدن زمـین بعد از مردن را بـه فروفرستادن باران از طرف خود، منتسب کرده [16]و آن را چنان بدیـهی دانسته کـه مشرکان نیز بـه آن اذعان دارند. پروردگار حکیم بقاء مشرکان بعد از اذعان و اقرار آنـها را نشانـهای از بیعقلی آنـها معرفی مـیکند:
«و لئن سئلتهم من نزل من السماء ماء فاحيا بـه الارض من بعد موتها ليقولن الله قل الحمد لله بل اكثرهم لا يعقلون»[17]
«و اگر از ايشان بپرسى چه كسى از آسمان آبى چنان مى فرستد و زمين را بعد از مردنش زنده مى كند حتما خواهند گفت الله ، تو بگو الحمد لله ، اما بيشترشان تعقل نمى كنند»
اما بـه راستی مقصود از احياى زمين بعد از مردن آن چیست؟
مرحوم علامـه درون آیـه مورد بحث، مقصود از احياى زمين بعد از مردن آن، را همان روياندن گياهان درون بهار، بعد از مردن آنـها درون زمستان دانسته است.[18]
تعقل درون تنوع مـیوهها
از دیگر موارد موجود درون عالم هستی کـه خداوند متعال، عقلای عالم را بـه اندیشیدن راجع بـه آنـها توصیـه کرده است، تنوع مـیوههای موجود درون عالم و مسائل راجع بـه آن است.
خدای یگانـه درون برخی از آیـات راجع بـه مـیوهها اصل رویش مـیوهها بـه وسیله آب را بـه خود نسبت داده و انسان را بـه تفکر درون این مسئله توصیـه کرده است:
«ينبت لكم بـه الزرع و الزيتون و النخيل و الاَعنب و من كل الثمرت اِن فى ذلك لاية لقوم يتفكرون»[19]
«با آن (آب ) براى شما كشت و زيتون و نخل و انگور و همـه گونـه ميوه ها روياند كه درون اين ، براى گروهى كه انديشـه كنند عبرتها است»
خداوند متعال درون برخی از آیـات انسان را بـه این مسئله توجه داده هست که همـین مـیوهها مانند خرما و انگور کـه از آن شیره مـیگیرید، روزی شما بوده، بعد در آن تدبر و اندیشـه کنید:
«و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منـه سكرا و رزقا حسنا اِن فى ذلك لاية لقوم يعقلون»[20]
«از ميوه نخلها و انگورها بـه شما دادهايم كه از آن گرفته و روزى نيكو گيريد كه درون اين براى گروهى كه خردورزى كنند عبرتهاست»
اما همـین مـیوههای متنوع و گوناگون درون یک زمـین و با یک آب آفریده شدهاند:
«و فى الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخيل صنوان و غير صنوان يسقى بماء واحد و نفضل بعضها على بعض فى الاكل ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون»[21]
»در زمين ، قطعه هاى پهلوى هم هست و با باغهائى از انگور و كشت و نخل ، از يك بن و غير يك بن ، كه از يك آب سيراب مى شوند، و ما ميوه هاى بعضى از آنـها را بر بعضى ديگر مزيت داده ايم ، كه درون اينـها براى گروهى كه تعقل كنند عبرتهاست.»
مرحوم علامـه معتقد هست که آیـه کریمـه با برهان عقلی وجود یک مدبر واحد را ثابت مـیکند، چرا کـه بر اساس این آیـه وجود اختلاف، تنوع و تمايز درون خلقت مستند بـه اختلاف اراده مسبب الاسباب عزوجل است.
ایشان درون پاسخ این شبهه کـه بر اساس پیشرفتهای علمـی، تنوع مـیوهها بـه جهت اختلاف درون طبیعت آنـها و نیز معلول عوامل خارجی هست كه درون كيفيت تكوين آنـها و آثار و خواص آنـها دخالت دارند، اینگونـه جواب مـیدهد کـه چهی سبب اختلاف درون عوامل داخلى و خارجى موثر بر تنوع و اختلاف مـیوهها شده است؟ و اگر علّت اين اختلاف را هم بـه علت دیگری ارجاع دهند، باز از علّت اختلاف آن علت مى پرسيم، که تا سرانجام بـه مادهاى كه مشترك ميان تمامى موجودات جسمانى بوده و يك، يك اجزاى آن ماده با هم شبيه هستند، برسیم و روشن هست كه چنين مادهاى كه درون تمامى موجودات يكى است، نمىتواند علت اين اختلافات كه مى بينيم بوده باشد، بعد گریزی از اذعان بـه وجود مسبب الاسباب كه هم ماده عالم را ايجاد كرده و هم درون آن ، صورتها و آثار گوناگون و بى شمارى بـه كاربرده، نیست. و به عبارت ديگر، درون اين ميان سبب واحدى هست داراى شعور و اراده كه اين اختلافات ، مستند بـه اراده هاى مختلف اوست كه اگر اختلاف ارادههاى او نمىبود هيچ چيزى از هيچ چيز ديگر متمايز نمى شد.
مرحوم علامـه درون پایـان بحث از این آیـه یـادآور مـیشود کـه اگر چه اين آيات كه اختلاف خلقت را مستند بـه اختلاف اراده خداوند مى داند، اما درون عين حال قانون علت و معلول را هم انكار نمى كند. از این رو قرآن كريم از آنجايى كه برهانش مبنى بر مقدماتى عقلى است، درون آخر آیـه مـیفرماید: (ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون ).[22]
تفکر درون اختلاف شب و روز
از دیگر اجزای نظام هستی کـه خداوند، انسانها را بـه اندیشیدن درون آنـها دعوت کرده است، مسئله شب و روز است. خداوند متعال درون آیـاتی اصل وجود شب و روز را از مصادیق رحمت و فضل خود دانسته است:
«و من رحمته جعل لكم الليل و النـهار لتسكنوا فيه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون»[23]
«او از رحمت خود براى شما شب و روز را قرار داد که تا در يكى آرامش گرفته درون ديگرى بـه جستجوى فضل خدا برخيزيد، چنين كرد که تا شايد شكر بگذاريد»
خداوند متعال دستکم درون یک جا توصیـه بـه تعقل درون شب و روز کرده[24] و در مواردی نیز تسخیر شب و روز بـه قدرت خداوند را مایـه عبرت عقلا دانسته است:
«و سخر لکم اللیل و النـهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لایـات لقوم یعقلون»[25]
«و شب و روز را بـه خدمت شما گذاشت و خورشيد و ماه و ستارگان بـه فرمان وى درون خدمت شما هستند كه درون اين براى گروهى كه عقل خود را بـه كار برند عبرتهاست»
مرحوم علامـه درون تفسیر شریف المـیزان راجع بـه تسخیر بر این باور هست که تسخیر بـه معناى آن است
كه چيزى را درون عملش مقهور و ذليل كنى ، بـه گونـهای کـه عمل او بـه اراده تسخیر کننده باشد.[26]
همچنین خداوند متعال درون هشت مورد ما را بـه اندیشیدن راجع بـه اختلاف شب و روز کرده است[27]
«هو الذی یحیی و یمـیت و له اختلاف اللیل و النـهار افلا تعقلون»[28]
«خداوندی هست که زنده کرده و مـی مـیراند و اختلاف شب و روز به منظور اوست، آیـا اندیشـه نمـی کنید؟»
مرحوم علامـه طباطبایی بر این باور هست که منظور از اختلاف شب و روز يا اين هست كه شب و روز يكى بعد از ديگرى وارد بر زمين مى شوند، کـه در این صورت مترتب بر ماقبل خود است، و معنا این مـیشود کـه زندگی و مرگ با مرور زمان است.
يا اینکه منظور، اختلاف ساعت شب و روز درون اغلب مناطق مس زمين است، کـه منظور همان فصول چهاگانـه سال هست که مـیزان ساعت شب و روز درون این فصول با یکدیگر متفاوت هست که بر اساس آن خداوند متعال امر آذوقه و ارزاق را تدبير مىكند همچنانكه قرآن كريم مـی فرمايد:
«و قدر فيها اقواتها فى اربعة ايام سواء للسائلين»[29]
«و روزی آن را درون چهار فصل تقدير کرد کـه براى درخواست کنندگان یکسان و مساوی است.»
مرحوم علامـه درون پایـان خاطر نشان مـیسازد که آيه شريفه دلالت روشنی بر توحید ربوبی خداوند دارد؛ چرا کـه شب و روز و آنچه درون آسمانها و زمين آفريده همـه درون یک نظام واحد هستند، و نظام واحد نیـازمند بـه مدبر واحد و یگانـه دارد.[30]
2. تفکر درون آفرینش انسان
خداوند متعال درون آیـاتی انسان را بـه تفکر درون آفرینش خود دعوت کرده است؛ اما هر بار بـه بهانـهای انسان را بـه چنین کاری فرخوانده است:
اثبات شایستگی خداوند به منظور عبادت
«هو الّذى خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخا و منكم من يتوفى من قبل و لتبلغوا اجلا مسمى و لعلكم تعقلون»[31]
«خدا همو هست كه شما را از خاك و سـپس از نطفه و آنگاه از علقه بيافريد و آنگاه بـه صورت طفل شما را بيرون مى كند که تا به حد بلوغ برسيد و بعد از آن پير و سالخورده گـرديد، ولى بعضى از شما قبل از رسيدن بـه پيرى مى ميريد و نيز بيرون مى كند که تا به اجل معين خود برسيد و شايد تعقل كنيد»
خداوند متعال بعد از آنکه درون آیـات پیش از این آیـه، مردم را بـه یکتاپرستی دعوت مـیکند، درون این آیـه، مردم را بـه تدبر و تعقل درون خلقت خودشان و عظمت این کار فرا مـیخواند.
به بیـان دیگر خداوند درون این آیـات از انسان مـیخواهد مـیان معبودهای ساختگی و خداوند مقایسه کرده و آنگاه اندیشـه کند کـه کدام یک حق و شایسته پرستش است.
اثبات قدرت خداوند درون امکان مسخ کفار
«و من نعمره ننکسه فی الخلق افلا یعقلون»[32]«و هر كه را عمر طولانى دهيم خلقتش را دگرگون مى كنيم آيا هنوز هم تعقل نمى كنند»
كلمـه (نعمّره ) از مصدر تعمير هست كه بـه معناى طولانى كردن عمر هست و كلمـه (ننكسه ) از مصدر (تنكيس ) هست كه بـه معناى برگرداندن چيزى هست به صورتى كه بالايش پايين قرار گرفته و قدرت و توان او تبدیل بـه ضعف شود. انسان درون روزگار پيرى همينگونـه مىشود: قدرت او تبدیل بـه ضعف ، و علم او تبدیل بـه جهل، و حافظه او از کار مـیافتد.
خداوند قادر و توانا درون آیـات پیش از این آیـه مسئله امکان کور و مسخ کفار را مطرح کرده است. درون این آیـه نیز به منظور اثبات امکان چنین کاری به منظور خداوند بـه این مسئله استشـهاد مـیکند کـه آن خدايى كه خلقت انسان را درون روزگار پيرى اش تغيير مى دهد، و هر چه داده مى گيرد، قادر هست بر اينكه چشم كفار را از آنـها بگيرد و ايشان را درون همان جايى كه هستند مسخ كند.[33]
3. تعقل درون آثار گذشتگان
سیر و مسافرت درون دنیـا از اموری هست که درون قرآن کریم مورد سفارش قرار گرفته است. خداوند متعال درون آیـات نورانی قرآن کریم اغلب انسان را بـه سیر درون زمـین و تامل درون وضعیت زندگی برخی افراد و سرنوشت آنـها بر اثر گناهان فرامـیخواند.انی کـه خداوند ما را تامل درون عاقبت آنـها دعوت کرده است، عبارتند از:
1. مجرمان؛
«و امطرنا عليهم مطرا فانظر كيف كان عاقبه المجرمين»[34]
«و بارانى عجيب بر آنان ببارانديم ، بنگر که تا عاقبت بدكاران چسان بود»
2. مفسدان؛
خداوند متعال بعد از اشاره بـه سرنوشت فرعون مـی فرماید:
«فانظر کیف کان عاقبة المفسدین»[35]
«و تامل کن عاقبت مفسدان چه شد»
4. ظالمان؛
«فانظر کیف کان عاقبة الظالمـین»[36]
4. انکارکنندگان آیـات الاهی؛
«فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین»[37]
«پس درون زمـین سیر کنید، بعد تامل کنید کـه عاقبت انکارکنندگان چه شد»
آنچه کـه به روشنی از این آیـات بـه دست مـیآید این نکته هست که تامل درون این آیـات درون زندگی عملی انسان تاثیر فراوانی دارد، چرا کـه برای گرفتار نشدن بـه سرنوشت این افراد، بر خود لازم مـیبیند کـه از ظلم و فساد درون زمـین پرهیز کند.
«و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحى اليهم من اهل القرى افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلهم و لدار الاخرة خير للذين اتقوا افلا تعقلون»[38]
«پيش از تو نفرستاده ايم مگر مردانى از اهل دهكده ها را كه بـه آنـها وحى مى كرده ايم چرا درون اين سرزمين نمى گردند که تا بنگرند سرانجام كسانى كه پيش از آنان بوده اند، چسان بوده هست ؟ و سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده اند بهتر هست ، چرا تعقل نمى كنند؟»
مرحوم علامـه درون تبیین این آیـه چنین توضیح مـیدهد کـه اگر انسانهای لجوج درون زمـین سیر کنند، خواهند ديد كه شـهرهای گذشتگان بـه صورت مخروبه ها درآمده ، خانـه هايشان خالى و ويران گشته هست ، و آن آثار بـه خوبى و با زبان بى زبانى از سرانجام كار آن اقوام خبر داده ، اثر كفر و لجاجت و تكذيب آيات خدا را نشان مى دهد.[39]
4. تعقل درون محال بودن شریک به منظور خداوند
خداوند حکیم، درون مواردی به منظور تحریک مشرکان و واداشتن آنـها بـه تعقل و اندیشـه، از راه تمثیل وارد شده است. درون آیـه زیر خداوند متعال بـه تشریح وضعیت یک و مملوک درون قیـاس با مالک و مقایسه آن با وضیعت بندگان نسبت بـه خداوند مـیپردازد:
«ضرب لكم مثلا من انفسكم هل لكم من مما ملكت ايمانكم من شركاء فى ما رزقناكم فانتم فيه سواء تخافونـهم كخيفتكم انفسكم كذلك نفصل الايات لقوم يعقلون»[40]
«براى شما از خود شما مثلى زده، آيا بردگان شما درون آنچه كه از اموال بـه شما روزى كرده ايم هيچ فردى شريك شما هست بطورى كه آن و شما با هم برابر باشيد و احيانا شما از آن بردگان بترسيد كه مبادا درون شركت تجاوز كنند آن طور كه از يك شريك آزاد مى ترسيد؟ اینگونـه آيات را براى مردمى كه تعقل كنند توضيح مى دهيم»
مرحوم علامـه راجع بـه تمثیل بـه کاررفته درون آیـه کریمـه چنین توضیح مـیدهد کـه خداوند بـه صورت استفهام انکاری سوال مـیکند کـه آيا درون بين غلامها و كنيرهاى شما مشرکان، غلام و كنيزى يافت مى شود كه درون اموال شما كه خدا روزيتان كرده، شريك شما باشند؟ و آيا هيچ تصور دارد كه مملوك شما آن چنان شريك شما شود كه بترسيد بدون اجازه و رضايت شما درون اموال شما تصرف كند؟ همان طور كه مى ترسيد شريكهايى كه مثل شما آزادند درون اموالتان تصرف كنند؟ آيا چنين چيزى ممكن هست ؟
هرگز چنین چیزی قابل تصور نیست. حال وقتی کـه چنین است، بعد چطور ممکن هست كه بعضى از مخلوقات خدا چون جن يا ملك با اينكه مملوك او هستند، شريك او درون ملك او باشند و اله و رب جداگانـهاى باشند؟![41]
5. تعقل در نزول قرآن کریم
خداوند متعال درون قرآن کریم، تاکید فراوانی بر تفهیم این مطلب داشته کـه آیـات کریمـه قرآن کریم، همگی از سوی خداوند متعال بوده و پیـامبر اکرم(ص) درون آن نقشی نداشته است.
در عصر رسالت بتپرستانی بوده چون آیـات نورانی قرآن را مخالف با عقاید و کردار خود مـیدیدند، بهانـهگیری کرده و تقاضای قرآنی دیگر یـا تبدیل قرآن کنونی را داشتند. پیـامبر اکرم(ص) بـه دستور خداوند بـه آنـها پاسخ مـیدهد کـه من تنـها مأمور ابلاغ آن چیزی هستم کـه خدا وحی کرده هست و اجاز تغییر و تبدیل آن را ندارم:
«و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرآن غير هذا او بدله قل ما يكون لى ان ابدله من تلقاء نفسى ان اتبع الا ما يوحى الى انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم»[42]
«و چون آيات ما بر ايشان تلاوت مى شود با اينكه آياتى هست روشن ، كسانى كه اميد ديدار ما را ندارند مى گويند: قرآنى ديگر براى ما بياور، و يا آن را عوض كن . بگو: اين بـه اختيار من نيست كه از پيش خود آن را عوض كنم، من پيروى نمى كنم مگر چيزى را كه بـه من وحى شده ، من مى ترسم كه اگر پروردگارم را نافرمانى كنم بـه عذاب روز عظيم قيامت گرفتار شوم»
پس از آن قرآن کریم، بتپرستان را این چنین دعوت بـه تعقل مـیکند کـه اگر قرآن کریم از جانب خود پیـامبر بوده، چرا با وجود آنکه عمری مـیان شما بوده است، پیش از این، چنین آیـاتی را بر شما عرضه نمـیکرد؟
«قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم و لا ادريكم بـه فقد لبثت فيكم عمرا من قبله افلا تعقلون»[43]
.«بگو اگر خدا مى خواست من اين آيات را بر شما تلاوت نمى كردم ، و شما را بـه مضامين آن آگاه نمى نمودم، چرا کـه پیش از این مدتی طولانی مـیان شما بودهام. با اين حال چرا تعقل نمى كنيد؟»
همچنین خداوند حکیم، درون آیـاتی بر این مطلب اصرار دارد کـه اصل قرآن کریم، قبل از نزول آن وجود داشته است:
«انا جعلناه قرآنا عربیـا لعلکم تعقلون و انـه فی ام الکتاب لدینا علی حکیم»[44]
«همانا ما این کتاب را خواندنى عربى كرديم ، شايد تعقل كنيد و سوگـند كه اين قرآن قبلا درون ام الكتاب نزد ما بود، كه مقامى بلند و فرزانـه دارد»
مرحوم علامـه طباطبایی درون تبیین این آیـات معتقد هست که قرآن کریم قبل از نزول، درون مرتبهای از هستی بوده کـه عقول بشر از دستیـابی بـه آن عاجز بودهاند و پس از نزول عربی آن، امـید فهم انسانها نسبت بـه قرآن وجود دارد.[45]
افزون بر آن، خداوند حکیم درون آیـاتی بر نزول عربی قرآن تاکید کرده[46] و انسان را بـه تعقل و اندیشـه درون این مسئله نیز دعوت کرده است:
«انا انزلناه قرآنا عربیـا لعلکم تعقلون»[47]
«همانا ما قرآن را بـه صورت عربی نازل کردیم، شاید شما اندیشـه کنید.»
مرحوم علامـه بر این باور هست که بر اساس این آیـه، درون حفظ و ضبط آيات الهى دو چيز دخالت دارد، يكى اينكه وحى از مقوله لفظ هست ، و اگر معانى الفاظ وحى مى شد و الفاظ حاكى از آن معانى ، الفاظ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مى بود، آن اسرار محفوظ نمى ماند. دوم اينكه اگر بـه زبان عربى نازل نمى شد و يا اگر مى شد، ولى رسول خدا آن را بـه زبان ديگرى ترجمـه مى كرد، پارهاى از آن اسرار بر عقول مردم مخفى مى ماند، و دست تعقل و فهم بشر بـه آنـها نمى رسيد.[48]
5. تعقل درون برتری آخرت بر دنیـا
انسان خاکی و مادی از آنجا کـه بیشتر با این دنیـا مأنوس هست و از آن دنیـا اطلاعی ندارد، طبعا دل درون گرو همـین دنیـا مـینـهد، اما چنین دلدادگی با غرض خداوند از آفرینش انسان، منافات دارد. از این رو خداوند متعال درون آیـات فراوانی بـه موضوع معاد پرداخته و انسان را از سرنوشت خود درون آن دنیـا آگاه ساخته، که تا خود را از قید و بند دنیـا رها سازد.
آفریدگار جهانیـان درون آیـات فراوانی با یـادآوری برخی از نعمتهای مورد علاقه انسان، خاطر نشان مـیسازد کـه آنچه کـه در نزد خداست، از این نعمتها برتر است:
«زين للناس حب الشـهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاع الحيوة الدنيا و اللّه عنده حسن الماب»[49]
«علاقه بـه شـهوات يعنى زنان و فرزندان و گنجينـه هاى پر از طلا و نقره و اسبان نشان دار و چارپايان و مزرعه ها علاقه اى هست كه بـه وسوسه شيطان بيش از آن مقدار كه لازم هست در دل مردم سر مى كشد با اينكه همـه اينـها وسيله زندگى موقت دنيا هست ، و سرانجام نيك نزد خدا است»
همچنین قرآن کریم زندگانی دنیـا را وسیله فریب انسانها معرفی کرده است:
«و ما الحیـاة الدنیـا الا متاع الغرور»[50]«زندگی دنیـا چیزی جز کالای فریب نیست»
خداوند درون دیگر آیـات،انی کـه به زندگی این دنیـا رضایت داده و دست از آخرت کشیدهاند را سرزنش مـیکند:
«ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره فما متع الحيوه الدنيا فى الاخره الا قليل»[51]
«آیـا درون مقابل آخرت بـه زندگی این دنیـا راضی شدید، کالای زندگی این دنیـا درون مقابل آخرت اندک است».
خداوند حکیم درون مواردی بـه مقایسه مـیان دنیـا و آخرت اشاره دارد و انسان را بـه اندیشـه و تعقل دعوت مـیکند:
«و ما الحيوة الدنيا الا لعب و لهو و للدار الآخرة خير للّذين يتّقون افلا تعقلون»[52]
«و زندگى دنيا جز لهو و لعب چيزى نيست و هر آينـه خانـه آخرت بهتر هست براى كسانى كه تقوا را پيشـه خود مى سازند آيا باز هم تعقل نمى كنيد»
مرحوم علامـه طباطبایی درون تبیین چگونگی بازیچه بودن دنیـا چنین توضیح مـیدهد کـه لعب بـه معنای سرگرم شدن بـه موهومات هست و زندگى دنیوی نیز چيزى جز يك سلسله عقايد اعتبارى و آرزوهای موهوم نيست.
همچنین لهو چيزى هست كه آدمى را از کارهای مـهم بازمى دارد و از آنجا كه خاصیت دنیـا چنین هست که آدمى را از رسیدن بـه امور اخروی كه حيات حقيقى و دائمى هست بازمى دارد، بـه آن لهو گفته مـیشود.[53]
خداوند متعال درون آخر این آیـه زندگی اخروی متقین را بهتر از زندگی دنیوی معرفی مـیکند. مراجعهای کوتاه بـه آیـات مربوط بـه بهشت و مقایسه نعمتهای بهشتی با نعمتهای این دنیـا مدعای مطرح شده درون این آیـه را بـه روشنی ثابت مـیکند،[54] از این روست کـه خداوند متعال درون آخرین فراز این آیـه انسانها را بـه تعقل و اندیشـه دعوت مـیکند.
تلازم عدم استفاده از عقل با ارتکاب گناهان
ارتکاب گناهان از سوی انسان، امری هست که با هدف آفرینش او ناسازگار است، از این رو خداوند متعال به منظور این منظور، شرایع آسمانی را به منظور هدایت بشر فرستاده است. قرآن کریم بـه دفعات ضمن بر شمردن محرمات و محللات، انسان را بـه اندیشـه درون آنـها نیز فراخوانده هست که تنـها بـه یک مورد از این موارد اشاره مـیشود:
«قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا بـه شيا و بالولدين احسنا و لا تقتلوا اولادكم من املاق نحن نرزقكم و اياهم و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منـها و ما بطن و لا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق ذلكم وصيكم بـه لعلكم تعقلون»[55]
«بگو بياييد که تا برايتان آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرد، بخوانم: هرگز بـه خدا شرک نورزید و با پدر و مادر بـه نيكى رفتار كنيد و فرزندان خويش را از بيم فقر مكشيد كه ما شما و ايشان را روزى مى دهيم و به كارهاى زشت آنچه عيان هست و آنچه نـهان هست نزديك مشويد و نفسى را كه خدا كشتن آنرا حرام كرده جز بـه حق مكشيد، اينـها هست كه خدا شما را بدان سفارش كرده هست شايد تعقل كنيد»
آنچه کـه در توضیح این آیـه مـی توان گفت این هست که اگر چه شرایع آسمانی درون ادوار مختلف تاریخ و بنابر مقتضیـات زمان و مکان، درون برخی احکام جزئی با یکدیگر اختلافات داشته اند، اما افزون بر توافق بر اصول اعتقادی، درون بسیـاری از احکام رفتاری نیز وحدت نظر دارند.
از نظر مرحوم علامـه، این آیـه بـه بیـان محرماتی پرداخته هست که درون مختص بـه شریعی خاص نبوده است. گناهانی همچون، شرک بـه خدا، بی احترامـی بـه والدین، کشتن فرزندان از روی ترس، ارتکاب گناهان زشت و کشتن افراد بی گناه درون همـه ادیـان و شرایع حرام بوده است.
اساسا اين چند عمل از امورى هست كه فطرت بشر نیز حكم بـه حرمت آن مى كند و هيچ انسانى كه فطرت و عقلش سالم باشد حاضر بـه ارتكاب آنـها نيست، مگر اينكه عقل را كه عامل تميز انسان و ساير حيوانات هست با پيروى اهواء و عواطف غلط درون پس پرده ظلمت قرار داده باشد، و گر نـه ، تنـها داشتن عقل و دور بودن از هواهاى شيطانى كافى هست كه هر انسانى بـه حرمت اينگونـه امور اذعان کند و به همين جهت درون پایـان آيه (لعلكم تعقلون ) قرار داده شده است.[56]
بر اساس این تبیین، آنچه کـه موجب ارتکاب چنین گناهانی مـی شود، همان عدم استفاده از عقل است.
[جایگاه عقل درون قرآن با تاکید بر تفسیر المـیزان تحقیق در مورد یکی از افرینش های خداوند]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 28 Jul 2018 08:43:00 +0000